و هر از گاه در گذر زمان در گذر بیصدای ثانیههای دنیای فانی، جرس کاروان از رحیل مسافری خبر میدهد که در سکوتی، آغازی بیپایان را میسراید…
انگار ملائک تو را میان بوسههایی که برای خدا فرستادم دزدیدند. عطر برگهای لیمو، درخت توت و زیتون، کِنار میوههای درخت خرمای باغها و گُلهای رازقی باغچه را چه زود به فراموشی سپردی؟!
چگونه توانستی آن همه خاطره را در یک لحظه تمام کنی؟!
همه را میبینم اما جزء تو که خاطرهای شدی ماندگار برای قلبهایی که منتظرت هستند؛
گناه آسمانی که تو را به آغوش کشید و با خود برد را هرگز نخواهیم بخشید؛ تو میان بودنت و یادت، یادت را برایمان گذاشتی و بودنت را افسانه ساختی…
در کمال تأسف و شوکی بزرگ، همکار عزیزمان مهندس عبدالرضا امراء دار فانی را وداع گفت…
از خداوند متعال برای ایشان طلب مغفرت کرده و برای خانواده بزرگوارشان صبر جمیل مسئلت مینماییم. آرزو میکنیم که وسعت صبر خانوادهی این دوست عزیز بهاندازهی دریای غمشان باشد؛
با هم دعا کنیم تا خداوند بزرگ روح این عزیز از دسترفته را قرین رحمت کند و خوب از این میهمان جدید پذیرایی کند…!